سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه چیز و هیچ چیز

در این وبلاگ نوشته ها و نظراتم، نقدهای شخصی بر مسائل مختلف، ترجمه ها، شعرهای داخلی و خارجی، داستان کوتاه، فیلم، موسیقی، شاید مطالب درسی و علمی، و هر چه که مورد علاقه ام باشد را می آورم.

خاص !!!

    نظر

در وبلاگ یکی از دوستان مطلبی خاص خواندم که اندکی برایم نامفهوم بود. حقا که استعارات جالبی دارد. شایدم عینکم را باید قوی تر کنم.
مطلب را در اینجا نقل می کنم و  در پایان برای حفظ کپی رایت منبع را می آورم.

 

((
پرده اول
"رهابودن" حس خوبی است. یعنی نه اینکه کار و باری نداشته باشی و مثل جهله صوفیه بنشینی و رواقی مسلک باشی و خودنگهدار. یعنی باید مثل "ه دو چشم" باشی. هم کاری و هم باری ولی نه یاری و نه سر در بر دلداری و با همگنان ت غریبه باشی و در بر همگان آرامش خواب را تجربه کنی.

پرده دوم
خیلی زود گول خوردم که فکر کردم چنین است. اصلا چنین نیست و همان احساسات عجیب و غریب حسادت و غلبه تنانگی بر امور دیگر. ولی خوب ادای ش را یاد گرفتم. همین را دوام خواهم دادن. دیدم و گذشتم. البته به قدری باید تقدس داشته باشی که انگ "تن لش" بهت نچسبد. "ف" همین تعبیر را در مورد "کاف" به کار برده بود زمانی. بلوغ خاصی می طلبد و روحیه خاص تری. اینقدر باید پیچیده در راز و رمز باشی که اصلا بویی از تنانگی ت بر محبتت ننشیند. صد البته که طرف ت نیز باید از این سطح شعور بر خوردار باشد و یا لا اقل در افقی چنینی تو را بپسندد. خیلی خوب است. دلچسب و عالی. شبهایی تاریک و غرق در بوی الکل و گرمای آغوشی که هیچ انتظاری از هم ندارید الا همینکه امشبی را دریابید و لاغیر!

پرده سوم
تجربه ای که نیمه کاره ول شد، خوابی را برایم به ارمغان آورد که بلاشک بهترین رویایی بوده که تا بحال دیده م. دو ساعت و نیم خواب بودم. هفت و نیم تا ده صبح. وقتی بیدار شدم در بهشت بودم. لذت محض بود. بیش از آنکه قبلا بتوانم تصورش را کنم. غرق در خوشی بودم. حتی بیشتر از همان تجربه نصفه و نیمه م با او در بیداری. شاید برای رسیدن به نهایت لذت و خوشی باید برای همیشه به خواب فرو شوم. به خواب فرو خواهم شد!
))

منبع