سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همه چیز و هیچ چیز

در این وبلاگ نوشته ها و نظراتم، نقدهای شخصی بر مسائل مختلف، ترجمه ها، شعرهای داخلی و خارجی، داستان کوتاه، فیلم، موسیقی، شاید مطالب درسی و علمی، و هر چه که مورد علاقه ام باشد را می آورم.

مهمانی حیوانات یکی از طویله های قلعه حیوانات

    نظر

در یک روز بهاری حیوانات یکی از طویله های قلعه حیوانات تصمیم گرفتند مهمانی برگزار کنند. مهمانی بمناسبت پایان فصل برداشت برگزار می شد و هر کس باید غذای خود را می آورد.
در این مهمانی تقریبا همه حیوانات اهلی (شاید هم نیمه اهلی) طویله بجز سگ سیاه پیر دعوت شده بودند. (حتی سه خرگوش "لوک دالتون" ، سگ آقای پتی بل و خوکهای پرواری طویله با همه مسخرگی شان آمده بودند.)

 

ماجرا از آن قراربود که یکی از حیوانات برگزار کننده مهمانی ، بشدت از صراحت لهجه در حق گویی و عاقبت اندیشی سگ سیاه پیر آزرده شده بود. از طرف دیگر ، او به خیال واهی خود می ترسید که مبادا سگ سیاه پیر ماجرای مهمانی خصوصی را که قرار بود در مزارع " اورگی سالوادوره" برگزار شود ، به گوش آقای دالتون صاحب مزرعه برساند. بنابراین پس از دعوت مهمان ها بشدت تأکید کرد که این مراسم باید مخفی بماند.

اینگونه بود که حیوانات طویله بخیال خود سگ سیاه پیر را دور زدند. اما آنها خبر نداشتند که  سگ سیاه پیر همیشه در همه جا گوش و چشم دارد. او مخفیانه با یکی از ماده سگ ها مراوداتی داشت و به او وعده هایی داده بود. سگ سیاه آنقدر دقیق عامل نفوذی خود را انتخاب کرده بود که هیچ یک از حیوانات طویله بویی از ماجرا نبرد. اگر هم هرکدام از حیوانات اندکی شک می کرد بقیه بشدت او را مسخره می کردند چون همه بر این باور بودند که سگ سیاه پیر، ماده سگ دیگری را در نظر دارد! ماده سگ نفوذی (یک دل نه صد دل) شیفته کمالات سگ سیاه پیر شده بود. پس فقط منتظر بود که او چیزی بخواهد تا بی درنگ انجام دهد. دیگر خبر آوردن که خواسته ای بحساب نمی آمد. ماده سگ نفوذی از پیرسگ سیاه در باره ی انتقام پرسید. سگ سیاه پیر خندید. آنقدر خندید که دل درد گرفت. اصلا خیالش نبود که چه اتفاقی افتاده چون بازی بچه های بقیه حیوانات همیشه سرگرمش می کرد!